در روز بیست و ششم صفر جناده بن امیه كه از علمای حجاز بود بحضورش شرفیاب شد. جناده گفت وقتی به خدمتش زانو زدم بر بالشی تكیه داشت. رنگش رنگ بسیار زیبا و قشنگش كه در دیار حجاز نظیر نداشت به سبزی گراییده بود. طشتی لبریز از خون آب در پیش رویش دیدم. حدس زدم كه پسر پیغمبر صلی الله علیه و آله در این طشت قی كرده و این خونابه از گلویش به این طشت ریخته است.

از احوالش پرسیدم. مثل همیشه فرمود:

الحمدلله.

ولی من گفتم یابن رسول الله چرا به درمان این درد اقدام نمیكنی.

امام نگاهی به من انداخت و فرمود:

یا عبدالله بماذا اعالج الموت.

مرگ را با چه معالجه كنم.

گفتم:

انا الله و انا الیه راجعون.

در اینجا دیدم كه چشمان درشت و سیاه حسن بن علی علیهماالسلام غرق اشك شده است.

احساس كردم كه پسر پیغمبر صلی الله علیه و آله روزهای آخر و شاید آخرین ساعت های عمرش را طی می كند.

پیش خود اندیشیدم كه اگر فرصت امروز را غنیمت نشمارم دیگر چنین فرصتی به دستم نخواهد رسید و دیگر امام خود را زنده نخواهم دید.

گفتم: یابن رسول الله مرا موعظتی فرمای.

البته از استدعای خود پشیمان نبودم ولی سخت پریشان بودم چون می دیدم كه سبط رسول الله صلی الله علیه و آله چندان حالت سخن گفتن ندارد. فكر می كردم كه مسئلت مرا به اجابت مقرون نخواهد داشت و از من معذرت خواهد خواست ولی دیدم به خود تكانی داد و راست تر نشست و فرمود:

آری. برای این سفر دور و دراز كه به پیش است آماده باش. و توشه این سفر را پیش از آن لحظه كه طبل رحیل زنند آماده ساز. ای جناده بدان كه تو در طلب دنیا می شتابی و مرگ در طلب تو می شتابد بنابراین غم فردای خود را بر امروز تحمیل مكن.

ای جناده! هر چه در جستجوی سیم و زر بكوشی بیش از روزی خود به چنگ نخواهی آورد و آنچه افزون از روزی خویش به دست آورده ای نصیب دیگران خواهد شد و عنوان تو بر آن خزانه از عنوان یك خزانه دار نخواهد بود.

ای جناده! این را بدان كه در مكاسب حلال به روز رستاخیز حسابی مقرر است و اگر كسب تو از مجرای حرام تامین شود عقاب خواهی داشت و بخاطر آن لقمه ها كه شبهه ناك است یعنی حلال و حرامش مسلم نیست همچنان عتاب و ملامت خواهی برد.

ای جناده! این دنیای زیبا كه می بینی مرداری بیش نیست. و از این مردار به میزان حاجت خویش بردار زیرا مردارخواری اگر از اندازه‏ كفایت و حاجت افزون باشد حرام است.

از این سفره لقمه های كوچك بردار تا اگر حلال باشد كشاكش حساب تو سبك تر شود و اگر حرام باشد بر تو گناهی ننویسند زیرا:

اخذت كما اخذت من المیته.

این چنین از مردار استفاده كنند و نیز ملامت بسیار به همراه نخواهد داشت.

ای جناده! وقتی به كار دنیا بپردازی شتاب كار و سراسیمه و حریص مباش. چنان پندار كه گویی برای همیشه زنده خواهی بود و به آرزوهای خویش خواهی رسید اما به خاطر آخرت خویش سر از پای مشناس. سعی كن و شتاب كن و اندیشه كن كه جز یك روز از عمر تو نمانده و روشنایی فردا نخواهی دید.

جناده! آیا دوست میداری كه بی كمك قبیله و عشیره عزیز و محترم باشی؟

آیا دوست میداری كه دور از تخت و تاج نشان عظمت بر جبین تو هویدا باشد؟

اگر چنین خواهی از لذت معصیت به در آی و عزت طاعت و عبادت را دریاب بنده پروردگار باش تا خواجه كاینات باشی.

ای جناده! آن كسان را به مصاحبت و معاشرت خویش برگزین كه مایه‏ آبرو و شرف تو باشند. با قومی از در دوستی درآی كه تا در كنار تو باشند نگهبان تو باشند و قدر تو بدانند و پاداش محبت تو بگذارند.

اگر حوادث روزگار ترا به كمك آنان نیازمند ساخته از كمك تو دریغ ندارند. گفتار تو را راست بشمارند و در كشاكش زندگی تكیه گاه تو باشند.

با آن كس دوست باش ای جناده كه دست تو را به آرزوی تو نزدیك سازد و شكستگی های زندگی تو را جبران كند و محاسن و فضایل تو را فراموش مدارد. اگر دست حاجت بسویش دراز كنی محرومت نفرماید و اگر لب به خاموشی فروبندی با تو سخن گوید و تو را به سخن آورد و به روز غم یار تو باشد. از او به تو ناگوار و ناشایست نرسد و به همراه او راه تو به انحراف و بیراهه كج نشود. تو را به روزگار بینوایی تنها مگذارد و به هنگام قسمت از بهره خویش چشم بپوشد و سود تو را بر سود خویش رجحان دهد.

منبع : تبیان